Thursday, September 18, 2008

روی سایلنت مود ماندن از آدم پرحرفی مثل من شاید بعید باشد...اما وقتی مرز میان رویا و کابوس و واقعیت را گم کنی همین می شوی که حالا من گرفتارش هستم...ساعتها در سکوت هر اتفاق را مرور می کنی تا بلکه مرزها را بازتعریف کنی...
خوبم اما، با کتابها، سه تار و دوربینم آشتی کرده ام. مرزها که گم می شوند پناه می برم به کتابی که نمیدانم از کی منتظر ورق زندن مانده یا دستی به سه تار میبرم یا لحظه ای را ثبت میکنم...سکوت هم گاهی وقتها خوب است:)