بعضی آدما، خيلی-کم-آدمايی هم هستن که حضورشون، بودنشون از همين جنسه.. که خيلی آروم گير میکنن به يه گوشهی زندگیت، به يه گوشهی کوچيکش؛ بعد همينجور بیصدا و يواش نشت میکنن به زندگیت، به تمام زندگیت.. يههو چشم باز میکنی میبينی روزهات چههمه آغشتهی اون آدمهست، بیکه حتا فکرشم کرده باشی.. که اصن شده جزو تيکههای اجتنابناپذير زندگی.. جزو اغلبهاش، جزو بايدهاش حتا..
Monday, October 20, 2008
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|