حتا اگر هم بینیازها خواستنیتر باشند، من یکی نمیخواهم به این قیمت خواستنی باشم. تصویری که در پی سانسور نیازها و خواستهها ازم ایجاد میشود، ممکن است برای طرف مقابل قوی جلوه کند ولی در چشم خودم بسیار حقیر و ضعیف است آدمی که از ترس پس زده شدن خودش را سانسور کند، و نه گمانم نظر کسی راجع به تصویرم از نظر خودم مهمتر شود روزی.
بعدش هم که فرض هم که بینیاز جلوه کنی و دور از دسترس و خواستنی شوی مثلن. فرض هم که فقط وقتی طرف بتواند بهات دست پیدا کند که خودش بیاید دنبالات. خب؟ اصولن الان چرا خواسته شدهای؟ چون مثل یک حیوان دستآموز خوب، یک سگ قهوهای پشمالوی ملوس مثلن، در مواقعی که آن طرف رابطه حوصله ندارد توی دست و پایش نمیپیچی و فقط وقتی سوت میزند میروی طرفاش؟ آیا اصولن این خواستهشدن تعریف میشود؛ یا بازیچه تلقی شدن؟اصلناش هم که من، من هستم با تمام نیازهایم و بدون آنها اساسن آدم تعریف نمیشوم، تکهسنگی خواهمبود تراشیده. گور پدر هرکسی که آنقدر احمق باشد که خواستههای بدیهی و انسانی آدم در رابطه را به پای ضعف بگذارد.
|