skip to main
|
skip to sidebar
Sunday, August 17, 2008
صفحه اول کتاب براش نوشتم:
یک چیز تغییر کرده است، دیگر از تو نمی ترسم*
*/میرا
|
Comments
|
Trackback
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
About Me
Maryam
mana7856@gmail.com
View my complete profile
on flickr
*mana*
shared items
پیوندها
...
Air
baleeno
dare to be me?
eccehomo
fro3en
Mister OOF
Old Fashion
snapsh0t
where the truth lies
از اون بالا
از زندگی
استفراغ
افکار
الیزه
بادوم
بازتاب نفس صبحدمان
باغ بی برگی
برای خاطر کتابها
بلاگ نیوز
بن بست
بودن و شدن
تاب
تندیس
جایی برای زندگی
خارخاسک
خانه ی دوست
خیاط باشی
دالان دل
دختر گیسوطلا
دخترم غزل
دورترها
دیهور
رونوشت بدون اصل
رونوشت:پسر
رویای بهار
زنانه ترین اعترافات حوا
سارا و پاییز
سانی
سرمه
سی و پنج درجه
شب نویس
شکلات
لحظه
مامهر
مانا آقایی
مریم گلی
مطرود
من و بابک
من و تنهایی
میرزا
نشر چشمه
هستی
وبلاگهای به روز شده
پرگوك
چتری برای یک نفر
چهارستاره مانده به صبح
یک پنجره
Blog Archive
►
2009
(8)
►
August
(1)
►
June
(2)
►
May
(1)
►
April
(1)
►
March
(2)
►
January
(1)
▼
2008
(113)
►
December
(6)
►
November
(6)
►
October
(9)
►
September
(3)
▼
August
(11)
قطار می رودتو می رویتمام ایستگاه می رودو من چقدر س...
داشتن دوستان متفاوت را دوست دارم. آدمهایی که هر کد...
هزار سال دیگر علم پیشرفت میکند و باستانشناسها ا...
خیلی دلم میخواد بدونم چه انگیزه ای باعث میشه که آ...
به دنیا می آییم!
.فردا را که سردرد جای مستی را بگیرد، نمیدانم...حال...
روزهای آخر سی سالگی است و من همچنان بی ترس از قضاو...
صفحه اول کتاب براش نوشتم: یک چیز تغییر کرده است، د...
به موجودی! که چله ی تابستون سرمابخوره بعد وسط سگ ل...
مثل من که بیمارترین رابطه عمرت را پشت سرگذاشته باش...
گفته بودم که تمام لذت خانه تکانی پیدا کردن تکه پار...
►
July
(8)
►
June
(8)
►
May
(3)
►
April
(16)
►
March
(23)
►
February
(9)
►
January
(11)
►
2007
(89)
►
December
(7)
►
November
(15)
►
October
(8)
►
September
(12)
►
August
(12)
►
July
(15)
►
June
(20)
|