Sunday, June 3, 2007

غرغر

آمده ام كه غر بزنم! تا حالا شده آلرژي پيدا كنيد به آدمي كه مجبورين حداقل 9 ساعت در روز تحملش كنيد؟ من الان دقيقا در چنين شرايطي قرار دارم.
به آقاي مدير آلرژي شديد پيدا كردم. براي اولين بار در اين يازده سال اخير صبح‌ها به سختي خودم را راضي ميكنم كه از خانه بيرون بيايم.
نمي‌دانم دارم حساسيت زيادي و بيهوده به خرج مي‌دهم يا حق دارم از آدمي كه هر بار مجبورم به سراغ لپ تاپش بروم تا اطلاعاتي را به بيرون از شركت بفرستم يك صفحه ص.ك.ص.ي را باز مي‌بينم متنفر باشم و تحملش نكنم. از قبل حس مي‌كردم با اين آدم با اين زندگي غيرطبيعي بايد كارهاي غيرطبيعي هم انتظار داشت و به همين خاطر اولين بار كه آگهي ازدواج موقت را در لپ تاپ باز ديدم خيلي هم تعجب نكردم. فكر كردم مرد 37 ساله‌اي كه ازدواج نكرده و تنها مساله زندگيش كارش است. نه دوستي،‌ نه مسافرت و نه تفريحي ندارد نه ظاهر برازنده اي و نه حتي بوي گند بدنش را مي‌توان تحمل كرد، حتما راهي ندارد جز اينكه خودش را اين شكل راضي كند. اما بعد كه هر بار به سراغ لپ تاپ رفتيم با يك سايت مستهجن روبه رو شديم قضيه كاملا غيرقابل تحمل شد.
اين اتفاق البته براي همكارانم هم افتاده است. بدترين جاي داستان به نظرم اين است كه همه كارشناساني كه با اين مدير كار ميكنيم دختر هستيم و نه ميتوانيم اين قضيه را جوري به رويش بياوريم و نه از آنجا كه قائم مقام مديرعامل شركت از او حمايت ميكند دستمان به جايي بند است. نميتوانم بفهمم آدمي كه حاضر نيست حتي يك پسر براي انجام بعضي از كارها استخدام كند و توجيهش هم اين است كه خانم!من غيرت دارم و نميتوانم هر كسي را به جمع چند دختر وارد كنم، چطور مي‌تواند اين كثافت كاري را در محل كارش راه بيندازد. جالب اينجاست كه خودش هم متوجه تنفر من شده و براي آزارم هنگام صبحت يا چك كردن كارهايم اينقدر نزديك مي‌آيد كه تهوع مي‌گيرم. باور كنيد اگر شما هم مجبور بوديد با آدمي كه در فاصله كم تر از يك متر بوي عرقش غيرقابل تحمل مي‌شد صحبت كنيد و آن زمينه كثيف را هم در ذهنتان جا گذاشته بود همين حال را داشتيد.
اينكه مجبورم تمام اين شرايط را به خاطر تعهدات مالي و قولي كه به معاون بخشمان داده ام، تحمل كنم باعث مي‌شود كه از خودم متفنر باشم. دلم ميخواست ميتوانستم مثل خيلي جاهاي ديگر كيفم را بردارم بروم بيرون و پشت سرم را نگاه نكنم.
نمي‌توانم اين موضوع را مثل بعضي ديگر از همكارانم فقط دستاويزي براي تمسخر و خنده قرار بدهم. فقط اميدوارم از كوره در نروم و يكي از همين روزها كه باز ادعاي خدا و دين و غيرت ميكند چيزي را نكوبم توي صورتش