skip to main
|
skip to sidebar
Saturday, June 20, 2009
گرگ، شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه می کند
بلند شو پسرم!
این قصه برای نخوابیدن است
گروس عبدالملکیان
Wednesday, June 3, 2009
من دلم چیزی شبیه
این داستان
میخواد. دستای نامریی که آروم اما محکم نگهم دارن تا درد وتلخی این روزا رو تاب بیارم...
پ.ن- هجده روز دیگه مونده
پ.پ.ن: هنوزم فکر میکنی کم توقعم؟
Newer Posts
Older Posts
Home
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
About Me
Maryam
mana7856@gmail.com
View my complete profile
on flickr
*mana*
shared items
پیوندها
...
Air
baleeno
dare to be me?
eccehomo
fro3en
Mister OOF
Old Fashion
snapsh0t
where the truth lies
از اون بالا
از زندگی
استفراغ
افکار
الیزه
بادوم
بازتاب نفس صبحدمان
باغ بی برگی
برای خاطر کتابها
بلاگ نیوز
بن بست
بودن و شدن
تاب
تندیس
جایی برای زندگی
خارخاسک
خانه ی دوست
خیاط باشی
دالان دل
دختر گیسوطلا
دخترم غزل
دورترها
دیهور
رونوشت بدون اصل
رونوشت:پسر
رویای بهار
زنانه ترین اعترافات حوا
سارا و پاییز
سانی
سرمه
سی و پنج درجه
شب نویس
شکلات
لحظه
مامهر
مانا آقایی
مریم گلی
مطرود
من و بابک
من و تنهایی
میرزا
نشر چشمه
هستی
وبلاگهای به روز شده
پرگوك
چتری برای یک نفر
چهارستاره مانده به صبح
یک پنجره
Blog Archive
▼
2009
(8)
►
August
(1)
▼
June
(2)
گرگ، شنگول را خورده است گرگمنگول را تکه تکه می کند...
من دلم چیزی شبیه این داستان میخواد. دستای نامریی ک...
►
May
(1)
►
April
(1)
►
March
(2)
►
January
(1)
►
2008
(113)
►
December
(6)
►
November
(6)
►
October
(9)
►
September
(3)
►
August
(11)
►
July
(8)
►
June
(8)
►
May
(3)
►
April
(16)
►
March
(23)
►
February
(9)
►
January
(11)
►
2007
(89)
►
December
(7)
►
November
(15)
►
October
(8)
►
September
(12)
►
August
(12)
►
July
(15)
►
June
(20)