Saturday, May 3, 2008

1-پر فراز و نشیب ترین مسافرت این چند ساله رو گذروندم. توی این پنج روز به اندازه چندین ماه خندیدم و گریه کردم. از همراهی آدمهایی سرخوش شدم که تجسم کامل محبت و معرفت و مهمان نوازی هستن. خانم جان من تمام قد مخلص شما و خانواده محترم و دوستان مخصوصا سپ و الهه وجاهت و مریم هستم...جاتون امروز به شدت خالی بود...به کیت کت میتونی بگی که دپرس شدم اساسی...
2- میخوام پیشنهاد بدم که شیراز رو هم منطقه آزاد اعلام کنن بس که از گشت ارشاد خبری نبود. حالا اگه یه دفه از فردا ریختن همه رو گرفتن نگید چشم زدم ها! ولی انصافا من که تا حالا این همه دختر خوشگل و خوشتیپ یک جا ندیده بودم.
3- از روز سوم سفر عملا چاره ای جز مهمون بازی نمانده بود. به مناسبت ورود رهبر معظم انقلاب! تمام راه های منتهی به دیدنیهای شیراز بسته شد و جز کافی شاپ بازی و مهمونی راه دیگه نموند. بگذریم که در جریان همین کافی شاپ رفتنها خوشمزه ترین چیزکیک تاریخ نصیبم شد.
4-پیشنهاد می کنم اگر میخواهید دوست عزیزتان را در جریان سفر سورپرایز کنید مطمئن بشید که شب قبل را زود و خوب خوابیده!
قرار بود دو روز آخر سفر را تیرماهی جان هم به ما بپیوندد. اصرارمان برای اینکه یک روز زودتر بیاید هم بی فایده بود. بنابراین سفر یک روزه کازرون را گذاشتیم برای روز سوم تا وقتی دوست جانمان می رسد دیدنیهای شهر را با هم بگردیم.
از عصر روز دوم پرجان گیر سه پیچ داد که سفر کازرون را لغو کن که سورپریزی در راه است. هر چه هم پاپی شدیم که جریان چیست فقط با شکلک معروف دی دونقطه جوابمان را داد.
صبح فردا من که با خیال راحت و گوشی سایلنت شده خوابیده بودم با 4 میس کال تیرماهی عزیز و بعد جیغ جیغ و هوارش مواجه شدم که 2 ساعت است پشت در مانده! نتیجه اخلاقی داستان هم این بود که زود آمدن جناب تیرماهی و برنامه ریزی پرجان برای غافلگیری بنده, بیشتر از من خودشان را سورپرایز کرد!
5-قرار بود به خاطر کثرت سوتی های به عمل آمده! از جانب دوستان اصولا یک سوتی نامه برای این سفر منتشر بشه . فکر کنم شاهکار ترین سوتی هم از جانب بنده بود که گل انار را با بهار نارنج اشتباه گرفتم.تازه چند بار هم ملتی رو ژستوندم! تا عکس بگیرم بعد یادم اومد دیافراگم بستس!: دییییییییییییییییییییی