حالا دیگر باور دارم همین اتفاق های ساده اند که گاه پیله ی عطوفت دیرین را به آنی می درند و گاه از تار نازک آشنایی رشته ای به گردن احساست می اندازند که گمان نمی کنم آسان پاره شود.
این پیله ی عاشقانه ی گردمان را-هر چند هنوز ترد ونازک- دوست دارم. این «عزیزمی» ها را که گاه آرام نزدیک گوشم زمزمه میکنی و گاه حتی بی آنکه به زبان آوری می شنومش...خلسه ی این آرامش را تا ابد میخواهم...
***
و من همچنان روز بودن تو را به خودم تبریک میگویم،آقای عاشقانه ی آرام