Saturday, August 16, 2008

به موجودی! که چله ی تابستون سرمابخوره بعد وسط سگ لرز هوس بستنی سنتی زعفرونی- پسته ای کنه بعد چون دستش نمیرسه یه عالمه بستنی وانیلی لیتری نفرت انگیز ببلعه اونقدر که از گلو درد کلا خفه خون بگیره، بعد وسط این همه گلو درد و سردرد یادش بیاد که هم با دکتر جان قرار داره هم باید با دوست جان بره پرو دوم لباس عروسی که خراب شده و باید برای درست کردنش کل کل کنه چی باید گفت؟