1- من اصلا نميدانم اين آدمهايي كه موقع پياده روي يا هر كار ديگري يك ام پي تري يا ام پي فور يا آي پاد يا هر چيز ديگهاي! در گوششان ميچپانند و آهنگ گوش ميدهند چطور تحت تاثير آهنگها قرار نميگيرند.
من كه از وقتي پيادهرويهاي طولانيم را شروع كردهام متوجه شدهام در مقابل انواع موزيك به شكل غيرقابل باوري بيجنبه هستم.
همين كه شروع ميكنم سلكشن فوقالعاده عالي خارجي كه از همكار محترم كش رفتهام تغيير حالات روحيام هم شروع ميشود. 5 دقيقه عشقولانه ميشوم، 5 دقيقه دپرس و بعد ناگهان تمام وجودم به حركات موزون در ميآيد! خلاصه كه اگر اين روزها يك خانم 29 سال و 11 ماهه كه كوله پشتي به دوش انداخته و مثل دختربچه هاي 7 ساله ي سربههوا و شلنگ تخته اندازان! از كنارتان رد شد، يقين بدانيد خودم هستم!
من كه از وقتي پيادهرويهاي طولانيم را شروع كردهام متوجه شدهام در مقابل انواع موزيك به شكل غيرقابل باوري بيجنبه هستم.
همين كه شروع ميكنم سلكشن فوقالعاده عالي خارجي كه از همكار محترم كش رفتهام تغيير حالات روحيام هم شروع ميشود. 5 دقيقه عشقولانه ميشوم، 5 دقيقه دپرس و بعد ناگهان تمام وجودم به حركات موزون در ميآيد! خلاصه كه اگر اين روزها يك خانم 29 سال و 11 ماهه كه كوله پشتي به دوش انداخته و مثل دختربچه هاي 7 ساله ي سربههوا و شلنگ تخته اندازان! از كنارتان رد شد، يقين بدانيد خودم هستم!
2- من استاد گندزدن هستم! باور كنيد. در همين دو روز تعطيلي ام سه بار آنچنان گندي زدهام كه نه در شركت نه در خانه آبرويي برايم نمانده. آن هم گندهايي از نوع آش نخورده و دهن سوخته! يكي نيست بگويد كه آدم با كسي كه نه ديتش هست نه دوست پسرش راه ميافتد در خيابان و خوش خوشك هر و كر راه مياندازد تا بعد با چشمان وق زده يك آقاي خوش تيپ همكار كه اتفاقا به هم نظر هم داريد! روبرو بشود؟ يا مثلا آدم عاقل وقتي تصادفا! جلوي در تئاتر شهر با عشق قديمي اش روبرو ميشود و نصفه شبي خيابان گز ميكند و بعد يك دفعه برادر محترم جلويشان سبز ميشود به جاي اينكه مثل باشعورها سلام و عليك و اين آقاي عاشق قديمي را معرفي كند، دست و پايش را گم ميكند و در ميرود توي اولين كوچه فرعي؟!!!!!
حتي مامان هم كلي به من و اين دست و پا چلفتي بودنم خنديد!
|