skip to main
|
skip to sidebar
Saturday, October 13, 2007
تلخترین اشکهای دنیا را به گمانم آنهایی به چشمهای آدم می آورند که فکر میکنی قرار است شیرین ترین لحظه های دوستی را با آنها بگذارنی.
.و من هنوز چرایی اش را نمی دانم
Newer Post
Older Post
Home
About Me
Maryam
mana7856@gmail.com
View my complete profile
on flickr
*mana*
shared items
پیوندها
...
Air
baleeno
dare to be me?
eccehomo
fro3en
Mister OOF
Old Fashion
snapsh0t
where the truth lies
از اون بالا
از زندگی
استفراغ
افکار
الیزه
بادوم
بازتاب نفس صبحدمان
باغ بی برگی
برای خاطر کتابها
بلاگ نیوز
بن بست
بودن و شدن
تاب
تندیس
جایی برای زندگی
خارخاسک
خانه ی دوست
خیاط باشی
دالان دل
دختر گیسوطلا
دخترم غزل
دورترها
دیهور
رونوشت بدون اصل
رونوشت:پسر
رویای بهار
زنانه ترین اعترافات حوا
سارا و پاییز
سانی
سرمه
سی و پنج درجه
شب نویس
شکلات
لحظه
مامهر
مانا آقایی
مریم گلی
مطرود
من و بابک
من و تنهایی
میرزا
نشر چشمه
هستی
وبلاگهای به روز شده
پرگوك
چتری برای یک نفر
چهارستاره مانده به صبح
یک پنجره
Blog Archive
►
2009
(8)
►
August
(1)
►
June
(2)
►
May
(1)
►
April
(1)
►
March
(2)
►
January
(1)
►
2008
(113)
►
December
(6)
►
November
(6)
►
October
(9)
►
September
(3)
►
August
(11)
►
July
(8)
►
June
(8)
►
May
(3)
►
April
(16)
►
March
(23)
►
February
(9)
►
January
(11)
▼
2007
(89)
►
December
(7)
►
November
(15)
▼
October
(8)
حکایت همیشگی
به پاگرد که رسیدم و رسیدی و دستهایم که دور شانه ها...
روزمره ها
رسيدن مهمان ناخوانده به يادم ميآورد كه آرزوهايم چ...
make love with river!
تلخترین اشکهای دنیا را به گمانم آنهایی به چشمهای آ...
دست و دلم به نوشتن نميرود اين روزها...به حجم بزرگ...
از ظهر که این پست دریم لند را خوانده ام تا الان هی...
►
September
(12)
►
August
(12)
►
July
(15)
►
June
(20)